روشنفکر
روشنفکــــرم ؛
با یک سبیل نیچه ای
در کنار یک بغل از کتابهای نخوانده
و حرف های تاریخ انقضا گذشته غربی
و بلغور کردن چند اصطلاح خارجکی
روشنفکــــرم ؛
با یک سبیل نیچه ای
در کنار یک بغل از کتابهای نخوانده
و حرف های تاریخ انقضا گذشته غربی
و بلغور کردن چند اصطلاح خارجکی
به سرزمین آرزوی ها و فرصت ها خوش آمدید ...
اینجا بازاریست برای فروش بردگان و دخترکان
و دادگاهی برای تبرئه مجرمان
و ملجاء اغواگران
* * *
اینجا امریکاست
صدای ما را از قطب توحش
عالم می شنوید...
بعضی انگار فرمول عالم
را هنوز خوب نفهمیدند
یعنی:در خلوت با حیا
و در جِـلوت بی حیا اند
اگر بهای آمدنت
رفتن من است
پس اینقدر این پا و آن پا کردن
برای چیست ؟
درست یادت هست اولین گلوله ای
که از دهانه تفنگ رها شد
و اولین آه مادری که با صدای
قهقه های سران بلا در هم آمیخت
و خانه ای که با اهلش مدفون شد
و تنهایی پسرک با حرامزادگان عالم را ...
* * *
حالا شصت و شش سال از آن
روز نکبت می گذرد
و لشکر اعدا مانده است
در یک توهم عمیق تاریخی ...
* * *
و ما هنوز در آرزوی خواندن دو رکعت نماز شکر
به امامت حضرت اقیانوس
در سرزمین آباء و اجدادی مسلمین
چشم به جاده دوخته ایم ...
خدایا ببخشید از اینکه
فعلا سمتتان،به برکت
مدیران جهادگر فرنگی
تعطیل شده است
* * *
کور راهی بود
در این ظلمت کده
که فعلا ...
و خدا گفت:
گناهانت را آرام
برایم نجوا کن
بنده حواسش نبود و
بلند فریاد کشید
نقاش خواست حرف دنباله دار بکشد
لحظه ی مرگش فرا رسید
پی نوشت:
حضرت حق:ای موسی ؛آرزوی بسیار نداشته باش ،زیرا
دلت را سخت میکند و کسی که دلش سخت
شد از من دور میشود(کافی 8/42)
با پسند دیگران
ذوق زده شد و
دهکده ی وجودش
با فوران آتشفشان تکبر سوخت
و خاکستر غرور خشکاند
درختان سبز جنگل تواضعش را