برزخ عقیده
بین گفتن و
نگفتن مردد بود
ماند در برزخ عقیده
هم اذکارش از امام بلند تر بود
و هم اعمالش جلوتر
اسم خودش هم گذاشته بود مـامـوم
جایی که نماز جماعت بر پاســـت
فرادا خواندن کاریست احمقانــــه
اسم انسان را یدک کشید
و رسم حیوانی پیشه کرد
تقابل این و آن شد
ازدواج سیاه
و چون کور رنگی داشت
سپید دید
وقتی در مسابقات تدارکاتی
رجب و شعبان
خودی نشان دادیم
میتوانیم در جام رمضان
به لیگ برتر انسانیت صعود کنیم
هوای ذهنم پر است از آلودگی های کشنده
خدایا افسری بفرست
تا جریمه کند خودروهای
دود زای شهوت و غضب را
در یک خیز بلند
چندین گروگان گرفت
شیطان لعین
از ما
نمی دانم برای آزادیشان
مذاکره لازم استـــــ یا مقابله؟
پدر تا قبل از تولد بی صبرانه آرزوی
آمدنــــش میکشید
و پسر حالا آرزوی مرگـــــــش را
اگر یارانی داری
که توان یاری تو را دارند
و تو تنها هستی
خوشا به حالت
اینک سهامدار
غربت علی(ع) شدی
دغدغه های فردا امانمش را بریده بود
به خودش آمد و دید
امروزش از دست رفته