خلاصه و مفید
تمام پیغامش را در تکه سنگی
خلاصه و مفید
برایشان فرستاد...
زیاد به گزافه گویی
عادت نداشت
تمام پیغامش را در تکه سنگی
خلاصه و مفید
برایشان فرستاد...
زیاد به گزافه گویی
عادت نداشت
قرار بود درنده ای باشد
بَل،بیشتر از
کفتار...
و گه گـُداری مکار شود
بَل،بیشتر از
روباه...
و یک خزنده ی بد ترکیب
بَل،بیشتر از
سوسمار...
و شد نظامی
خونخوار
از تبار صهیون
سگ باز
هنوز عادت نکرده بود
از کلامش، حساب بکشد...
و آخرین تلاش او شد
حرف های پشت سری
روزی که ابلیس در
حیاط خلوت خانه اش
نهال بد ترکیب درخت زقوم
را کاشت
هر روز و هرشب به امید
به بار نشستن
میوه های نحس و نجسش
گناهان بشریت را به پای این نهال ریخت...
و امروز ثمره این درخت شده
امت درنده ی صهیونیسم
ای کاش تمام آشوب گران و
مال مردم خورها و دودره بازهای عالم
پدری دلسوز و صاحب ذکر داشتند تا
با چهره ی حق بجانب و خیال آسوده
در دادگاه حاضر می شدند...
برای دفاع از خود و
تمام هویت مچاله شده ی خانواده
خودش را پشت
توهم توخالی
پنهان کرد،به گمان اینکه
کسی
حقیقت وجودش
را نمی بیند
روزی که شیطان در وجودم
آتش بس اعلام کرد،
من به خیال خام خود
دست از مقاومت برداشتم
و حالا از زمین و آسمان زیر آتش
بی امانش قرار گرفته ام
خدایا الان معنی تقوا را میفهمم
خدایا تو در شب های قدر
خودت را به من نشان دادی
ولی من مغرور بودم و
چشم هایم را زود بستم
میگفت تمام سخنم از سر دلسوزی است
غافل از آنکه بوی گـَند حُبّ مقام و شهرت
لحظه ای از کلامش بند نمی آمد
روزه را واجب کردی که
صاحبان مِکنت و شوکت
دردشان بیاید وقتی از حال و روز
چند محله پایین تر خبر دار میشوند
***
اما انگار عده ای برای این
حرف ها تره هم خورد نمی کنند...