سکوت

لطفا یک دقیقه سکوت کنید

این تمام سهم من است

از دفاع  مردم مظلوم ...

خدایا،الباقی کارها با تو!

متهم

می ترسم از زمانی که

 ناگفته هایم رو شود

و در نبودنم مرا به

ناشده ها متهم کنند...

ذره

هنوز کاسه اعتمادمان 

ذره ای تر نشده

که ادعای انتظارمان

گوش فلک را کَـر می کند

 

  

 

سپاه قدس

وقتی داعش درونم طیغان می کند

فقط اعزام نیرو های سپاه قدس

در سزمین وجودم را لحظه شماری می کنم

دوباره

نمی دانم چطور آدم ها

میبینند بی چشم

حرف میزنند بی زبان

و میشنوند بی گوش

ای کاش خدا به آنها

چشم...

زبان...

گوش...

دوباره دهد

دهان

از هضم لقمه ی کوچک درمانده بود

که دهانش برای لقمه ی بزرگتر وا شد...

 

پی نوشت:در پی اظهارات وزیر فرنگ به اطلاح معضلات فرهنگی جامعه

از نو

رمضان را فرستادی

تا بگویی همه چیز از نو

اما مگر باورم می شود...

پوز خند

دست بسته مقابلم ایستاد

 و به من پوزخند زند...

 وقتی که لباس سفید 

مهمانی لکه برداشت

رمضانیه

آمده ام مهمانی...

اینجا همگان به هم شادی تعارف میکنند

 خوش رویی،واگیر دار شده

انگار عده ای سرشان درد میکند برای کمک

نمازهای دو رکعتی سروقت

رجوع های مکرر به خدا

سحر های پر ندبه و آه ...

ای کاش همیشه رمضان بود

 

 

روزگار

وقتی همه در گرماگرم

و کشاکش بازی دنیا بودیم

چه سر های بی گناهی 

که از تن جدا نشد

و چه بی عفتی هایی

که به اسم دین

تمام نشد

و حالا من غفلت زده از این بازی روزگار

انگشت به دهان مانده ام...

 

پی نوشت:حواسمان باشد جام جهانی برزیل،ما را از جام کشتار عراق بـاز ندارد