رمضانیه
آمده ام مهمانی...
اینجا همگان به هم شادی تعارف میکنند
خوش رویی،واگیر دار شده
انگار عده ای سرشان درد میکند برای کمک
نمازهای دو رکعتی سروقت
رجوع های مکرر به خدا
سحر های پر ندبه و آه ...
ای کاش همیشه رمضان بود
آمده ام مهمانی...
اینجا همگان به هم شادی تعارف میکنند
خوش رویی،واگیر دار شده
انگار عده ای سرشان درد میکند برای کمک
نمازهای دو رکعتی سروقت
رجوع های مکرر به خدا
سحر های پر ندبه و آه ...
ای کاش همیشه رمضان بود
وقتی همه در گرماگرم
و کشاکش بازی دنیا بودیم
چه سر های بی گناهی
که از تن جدا نشد
و چه بی عفتی هایی
که به اسم دین
تمام نشد
و حالا من غفلت زده از این بازی روزگار
انگشت به دهان مانده ام...
پی نوشت:حواسمان باشد جام جهانی برزیل،ما را از جام کشتار عراق بـاز ندارد
نمی توانستم معصومیتت را درک کنم
به زحمت افتادی و رنج کشیدی
حالا مظلومیتت را به نظاره نشسته ام...
وای که چقدر سنگدل شده ام
پی نوشت:درکی مختصر از درس استاد پناهیان
آزادی از زمانی یواشکی بود
که علی(ع) درد و دلهایش را
با چاه در میان می گذاشت
از آزادی تنها هوچی گری بلد بود
و خواندن چند بیت شعر یار دبستانی
آن هم از رو
آنقدر که از داعش ترسیده بود
از شیطان خوفی نداشت
معلوم شد تا نمایان نگردد دشمن
باورش سخت است...
عده ای از تاریکی ها به نور رهسپارند
و عده ای از نور به تاریکی ها
و من مبهوت این رفت و آمد ها